ویتون وب|اسکریپت|قالب وبلاگ|قالب وردپرس

کتاب تاریخ جهان را در بازیهای قبلی این سری ورق زدیم…از جنگ های صلیبی نکاتی آموختیم و با روم در زمان رنسانس آشنا شدیم و توفیق هم صحبتی با لئوناردو داوینچی را داشتیم.حال میخواهیم سراغ برهه ی دیگری از تاریخ بشریت برویم و ببینیم که در امریکا چه گذشت و چه شد که واشنگتن لقب اولین رئیس جمهور امریکا را به خود نسبت داد.برای اینکار کافیست یک باز بازی AC3 شاهکاری دیگر از ابر کمپانی Ubisoft را تجربه کنیم.

اطلاعات بازی:
نام: Assassin’s Creed 3
سازنده: Ubisoft Montreal
ناشر: Ubisoft
سبک: Third Person Action
پلتفرم:Xbox360|PS3|PC|WiiU
رده سنی: بالای ۱۸ سال
مقدمه:
عنوانی که می خواهیم آن را مورد نقد و بررسی قرار دهیم؛ زمانی که در اوایل نسل هفتم کنسول های بازی، توسط خالقان سری Prince Of Persia خلق شد، کسی فکرش ا نمی کرد که این بازی بزرگ، سود آور برای کمپانی یوبی سافت و سابقه دار را کنار بگذارد و به تنهایی به یکه تاز یوبی سافت( Ubisoft ) بدل گردد. اما این اتفاق افتاد و سری Assassin’s Creed عنوان پرفروش ترین بازی یوبیسافت را به خود اختصاص داد.
نسخه ی اول سری AC از کمبود محتوا رنج می برد . تیم سازنده ی بازی این نیاز را درک کرد و باعث شد بر خلاف نسخه ی ۱ نقطه ی درخشش نسخه ی دوم محتوا و تنوع بازی باشد،که هنوز هم خیلی ها این نسخه را بهترین نسخه ی بازی از هر لحاظ می دانند . بعد از موفقیت چشمگیر بازی دوم تیم سازنده یوبیسافت مونترال به جای عرضه ی نسخه ی سوم دست به ساخت ادامه ی بازی دوم زده به طوری ۲ نسخه spin-off از بازی دوم تولید و ارایه شد که به ادامه ی داستان شخصیت محبوب بازی اتزیو آدیتوره دا فیرنزه (Ezio Auditore Da Firenze) می پرداختند .

داستان:
داستان کلی این سری در جنگ و درگیری همیشگی میان تمپلار ها اساسین ها برای پیدا کردن تکه ای بهشتی و قدرتمند به نام Apple of Eden خلاصه میشود. شرکت مشهور آبسترگو دستگاهی اختراع کرده است که برخی افراد قادر هستند که به خاطرات اجداد خود بروند از این میان شخصیت اصلی این سری شخصی به نام دزموند مایلز(Desmond Miles) از معدود کسانی است که شرایط لازمه برای استفاده از این دستگاه را داشت و توانست به خاطرات اجدادش که به نام های الطایر ابن لا احد (Altair Ibn La ahad) و اتزیو آدیتوره دا فیرنزه (Ezio Auditore Da Firenze) برود تا مکان AoE را پیدا کند…اما متوجه میشود کسی که در این راه بیشتر به او کمک کرده یک تمپلار است…همین امر باعث میشود دزموند نزدیک ترین یارش (البته ظاهرا) را بکشد تا اساسین های امروزی به خطر نیفتند. در نسخه ی بعدی دزموند به دلایل مختلف از جمله همین دلیل ذکر شده در کما فرو میرود و برای بیرون آمدن او از کما دوستانش او را بار دیگر وارد دستگاه انیموس می کنند. حال دزموند به هوش آمده و قصد دارد دنیا را از نابودی نجات دهد.

داستان بازی از آنجا شروع می شود که دزموند مایلز همراه با پدرش ویلیام (William) و دوستان همیشگی خود یعنی شان (Shaun) و ربکا (Rebecca) به کمک Apple of Eden ،غاری را در شهر بوستون پیدا می کنند. مکانی که تمام داستان بازی از آنجا شروع می شوند و وقوع حادثه ای تلخ که در تاریخ ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ رخ می دهد را پیش بینی میکند. اینبار دزموند به دلیل خونریزی بیهوش میشود و دوستانش او را در دستگاه Animus قرار می دهند به امید آنکه باز هم او هوشیاری خود را به دست بیاورد. اما صحنه ای عجیب می بینیم؛ دزموند در نقش فردی به نام هیتم کنوی (Haytham Kenway) قرار می گیرد. هیتم در لندن شخصی را به قتل می رساند و مدالی که به همراه دارد را می دزدد! مدالی که به اسم Those who came Before شناخته شده است و در شهر Boston واقع شده است. بازی به سال های ۱۷۲۰ به بعد می رود. هیتم از لندن به آمریکا می آید و در برهه ای قرار میگیرد امریکای تازه کشف شده در حال تجربه انقلابی است که سرنوشت دنیا را تغییر می دهد. او پس از رسیدن به شهر Boston موفق می شود مکانی که به جست و جویش بوده را پیدا کند. در این بین، اوگروهی از سرخ پوست ها را می بیند و با زنی به نام زیو (Ziio) آشنا می شود. زن به هیتم کمک می کند تا ژنرال براداک (Braddock) را از بین ببرند. هیتم به همراه زیو به غاری اسرار آمیز بازمی گردند، اما موفق به باز کردن آن نمی شوند. پس از این اتفاقات بازی به زمان حال بازمی گردد. پس از مدتی دزموند مایلز دوباره به ویله ی انیموس به گذشته برمی گردد. کودک سرخپوستی را میبیند که در قبیله ای به نام موهاک زندگی میکند و مادرش زیو و پدرش هیتم است. موهاک توسط یکی از دوستان هیتم که چارلز لی (Charles Lee) نام داشت، وحشیانه به آتش کشیده می شود و مادر کودک سرخپوست در این حمله وحشیانه کشته می شود. بازی به سال های آینده و زمان جوانی آن کودک می رود. سرنوشت برای او ماجراهای تازه ای رقم زده است. کودک Ratonhnhaké:ton نام دارد ولی همه ی ما او را به نام Connor میشناسیم..وی در این بازی در چالشی بزرگ نیز قرار دارد و گرفتار جنگ بین نیروهای قبیله ای که در آن رشد پیدا کرده و استعمار گران انگلیسی که کل امریکا را از آن خود می دانند شده است،اما در نهایت تصمیم قطعی خود را میگیرد که انتقامی سخت از استعمارگران انگلیسی بگیرد. او برای رسیدن به این هدفش به فرقه ی بزرگ و قدرتمند اساسین ها می پیوندد. سختی های روزگار از او انسانی قدرتمند ساخته است که از همان اوایل نشان میدهد بسیار در فراگیری رزم استعداد دارد. وی به دلیل زاده شدن از مادری سرخپوست از قبیله موهاک توسط جنگ جویان بزرگ این قبیله تعلیم دیده است و دیری نمی پاید که به یک قاتل حرفه ای و استاد در فنون مختلف یه به اصطلاح یک Master Assassin تبدیل میشود.. کانر رویای جهانی که در آن مردم بتوانند به دور از هرگونه آزار و اذیتی در کنار هم و در آزادی زندگی کنند را در سر خود می پروراند. با پیشروی در داستان بازی او بیش از پیش قوی می کند و حس مبارزه در مقابل انگلیسی ها و تمپلار ها؛ ارزش های اخلاقی و قهرمانانه او را می پروراند تا در نهایت کانر کنوی (Connor Kenway) در طول داستان بازی به یک شخصیت کامل و اساسینی قدرتمند تر از همیشه مبدل می گردد.

کانر ناخواسته درون ماجرایی قرار می گیرد که خطرات زیای انتظارش را میکشند. او برای پیدا کردن جواب سوالاتش، راهی شهر بوستون می شود و فردی به نام آشیلز (Achilles) قبول می کند تا کانر را به یک Assassin جدید تبدیل کند، و به او آموزش دهد تا بتواند با Templarها مبارزه کند و افراد کلیدی آن ها را از بین ببرد. در بین این افراد نام هیتم کنوی هم دیده می شود. در چند ساعت اول، بازی بیشتر سعی می کند تا شما را برای شرایط جدیدی که روبرو می شوید،آشنا کند. محیط و زمان بازی تغییر کرده است ؛بنابر این، نیاز به این موضوع که بازیکنان کم کم با محیط و داستان بازی ارتباط برقرار کنند، به شدت حس می شد و سازندگان نیز به خوبی توانسته اند از پس این کار برآیند. آن ها به یکباره شما را در محیطی ناآشنا و جدید قرار نداده اند و کنترل یک شخصیت جدید مجهول الهویه را به شما واگزار نمی کنند. بازی به خوبی با نمایش دادن یک پیش زمینه از اتفاقات رخ داده، شما را درگیر خودش می کند. این پیش زمینه این سوال را در ذهن شما تداعی میکند که آیا پدر کانر یک تمپلار بوده؟ و در این صورت آیا کانر که یک اساسین هست،پدرش را خواهد کشت؟
در این شماره با آخرین حضور دزموند مواجه خواهیم بود و قسمت های بسیار مهم از نظر داستانی و زیاد از نظر مدت زمان گیم پلی را با دزموند تجربه خواهید کرد، و در باره ی او اطلاعات بیشتری کسب خواهید کرد. همچنان اسرار زیادی در بازی وجود دارند که پی بردن به آنها تبدیل به دغدغه ی اصلی شما خواهد شد. محیط های جدید و شخصیت های تازه، همواره شما را جذب خودشان می کنند. شهرهای شلوغ و پرجمعیت و انسان هایی که هر کدام در حال انجام دادن کار خاصی هستند، سریعاً نظر شما را به خودشان جلب می کنند

یکی از تفاوت های بزرگ کانر با شخصیت های قبلی این سری، این است که کانر هیچ حرفی را بدون هدف نمی زند و به قول معروف با سیاست تر نسبت به شخصیت های قبلی این سری رفتار میکند و از به زبان آوردن سخنی که ممکن است در آینده پشیمانی برای او به ارمغان بیاورد خودداری میکند. به نوعی هم می توان گفت که بار سیاسی این بازی بسیار شده است،خیلی از طرفداران به این موضوع که چرا در بازی دشمنان انگلیسی هستند اعتراض کردند که سازندگان درباره ی این موضوع گفتند که دشمن اصلی اساسین ها تمپلار ها هستند و انگلیسی ها در این بازی نقش تمپلار را دارند و هدف اصلی کانر و اعضای گروه اساسین هیچ وقت مردم کشور خاصی با ملیت خاصی نبوده است برای مثال اعراب در AC1 ،رومیان در AC2 و AC Brotherhood و… تمپلار بوده اند و هدف ملیت خاصی نبوده است
در این بازی با مهم ترین اشخاص تاریخ از قبیل Paul Revere – صنعتگر امریکایی- Samuel Adams سیاست مدار امریکایی و از بنیان گذاران امریکا. شما در این میان مهم ترین نقش را دارید پیروزی و استقلال امریکا به شما وابسته است و در این راه افرادی مشهور هم به شما در این کار کمک خواهند کرد. اتفاقات مهم در طول بازی کم نیستند از حزب چای بوستون گرفته تا نبرد بانکر هیل و … که خیلی از شما را بیش از پیش به تاریخ پیروزی ایالات متحده بر اشغالگران انگلیسی علاقه مند خواهد کرد.همینطور متوجه خواهید شد که شهر New York به شدت سوخته است که بیانگر آتش سوزی سال ۱۷۷۶ است که حدود یک چهارم از شهر به طور کامل سوخت،و هنوز هم معلوم نیست که آیا این آتش سوزی تنها یک حادثه ی غیر عمدی بود یا افرادی از روی عمد شهر را به آتش کشیده اند! همانند عناوین قبلی بازیباز همراهانی خواهد داشت که در تاریخ وجود داشته اند و از افراد سرشناس زمان خود بودند . افرادی مثل جورج واشینگتن و بنجامین فرانکلین و چارز لی، که کانر را در مسیر بازی همراهی خواهند کرد .

گیم پلی:
کانر نسبت به اساسین هایی که تا الان می شناختیم بیشتر با طبیعت در ارتباط است و توانایی آن را دارد که بدون وارد شدن آسیب و صدمه دیدن به راحتی از درختی به درخت دیگر برود تا هرچه سریع تر و مطمئن تر هدف خود را از پای درآورد. چابکی او باعث می شود در طوفان های سنگین و مناطق که عبور از آنها سخت است، برتری قابل احساس و محسوسی نسبت به دشمنان خود داشته باشد.به علاوه کانر در این بازی علاوه بر دشمنان معمول خود یعنی سربازان انگلیسی باید با قدرت های طبیعت شمال امریکا یعنی گرگ و خرس و انواع حیوانات وحشی دیگر نیز دست و پنجه نرم کند. مبارزه با آن ها بسیار دشوار است.برای مثال در مبارزه با گرگ ها، کانر می تواند به دور آن ها بچرخد و در یک لحظه به آن ها حمله کند و آن ها را بکشد. آقای هاچینسون می گوید ما می خواستیم که بازیبازان دقیقاً احساس کنند که رو در روی یک طبیعت وحشی قرار گرفته اند. به همین دلیل، زیاد روی انیمیشن ها کار کردیم که بسیار زیبا و نرم به نظر برسند. حیوانات در این بازی رفتارهای متنوعی دارند؛ با اضافه شدن حیوانات به بازی شما باید برای آماده بودن خودتان و جمع آوری پول خود به سراغ آنها بروید.مثلا اگر در بازی حیوانی را شکار کنید بخشی از آن را میتوانید بخورید و بقیه ی گوشت حیوان را برای بدست آوردن پول بفروشید،علاوه بر گوشت حیوان شما میتوانید از پوست آن نیز استفاده کنید یکی از موارد مصرف پوست فروش آن است اما این را هم در نظر بگیرید که میتوانید با آن اشیا و وسایل مختلفی بسازید یا پوشش خود را بهتر کنید.البته هیچ وقت به این فکر نکنید که اگر حیوانی را کشتید حیوان دیگری سمت شما نمی آید…برای درک این حرف بهتر است از مثالی استفاده کنم بار ها پیش می آید که موفق به کشتن آهویی در بازی می شوید و سرگرم جدا کردن پوست و گوشت آن میشوید که ناگهان دسته ی گرگ ها – که بوی خون آهو به مشامشان رسیده بنابر غریزه ی خود- به آهو حمله ور میشوند،حال شما مجبورید که وارد جنگی ناخواسته با گرگ ها یا حتی خرس بشوید تا هم از معرکه سالم بگریزید هم به گوشت و پوست مورد نیازتان برسید. شکار کردن یک حیوان در این بازی به هیچ وجه ساده نخواهد بود اگر آنقدر سریع نیستید که نمیتوانید در صورت فرار حیوان به او برسید باید از فکر خود بهره ببرید و به شکل مخفیانه و با سلاح های کم سر و صدا به شکار آن بروید.دنبال کردن حیوان از بالای درختان یا لا به لای درختان در میان برف های فصل زمستان بهترین راه برای شکار حیوانات است.

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: